در روایات آمده است که برخی از یهود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که خدا را برای آنها توصیف کند و آن حضرت سه روز پاسخ نگفتند، سپس این سوره نازل شد.
این سوره مبارکه خدای متعالی را وصف میکند: به احدیت ذات و نیازمندی همه ماسوا به او در تمام شئون وجودی، بدون اینکه شریکی در ذات و صفات و افعال داشته باشد؛ و این همان توحید ویژه قرآن کریم است و همه معارف دین مبین اسلام بر آن مبتنی است. این سوره در چهار آیه کوتاه چنان توصیفى از یگانگى خدا کرده است که نیاز به اضافه ندارد.
بر این اساس غرض محوری سوره «توحید» است، یعنی با القای توحید به مخاطب خود، او را موحد و مخلص میکند.
آیه اول و دوم خداوند را به صفات ذات و فعل توصیف میکند، چون احدیت خدا عین ذات اوست و صمدیت، مرجعیت او در همه نیازهای وجودی مخلوقات است که صفت فعل اوست.
«او خدایى است یکتا، (آیه 1)
احد وصفی است که همانند واحد از وحدت گرفته شده است، با این تفاوت که احد بر چیزی اطلاق میشود که کثرت پذیر نیست، نه در واقعیت و نه در ذهن و از این رو نه شمارش میپذیرد و نه از شمارهها است، به خلاف واحد، چون هر واحدی یا در عالم واقع دومی و سومی دارد و یا در عالم ذهن دومی و سومی دارد.
خداى صمد. (آیه 2)
صمد به سید و آقایی گفته میشود که دیگران در همه نیازها مطلقا به خدا مراجعه می کنند. یعنی هیچ کس و هیچ چیز جز خدا برطرف کننده نیازهای مخلوقات نیست.
نه کس را زاده، نه زاییده از کَس، (آیه 3)
و او را هیچ همتایى نباشد.» (آیه 4)
این دو آیه
• والد بودن خداس سبحان را نفی میکند، بدین معنی که به هیچ وجه چیزی از او منفصل و جدا نمیشود، بر خلاف آنچه نصاری درباره مسیح معتقد است و بتپرستان درباره بعضی از آلهه خود؛
• مولود بودن خدای متعالی را نفی میکند، بدین معنی که به هیچ وجه از چیزی مشتق و گرفته نشده است، بر خلاف اعتقاد بتپرستان که در خدایانشان پدر و مادر و فرزند هست.
• هم کفؤ بودن کسی را با خدا در ذات و فعل نفی میکند؛ هم کفؤ بودن کسی با خدا در ذات به این معنی است که ذات خداوند متعدد باشد و هم کفؤ بودن کسی با خدا در فعل به این معنی است که در تدبیر با او شریک باشد، مثل آنچه بتپرستان در آلهه بشر خود مانند نمرود و فرعون معتقد بودند.
این صفات سهگانه را هرچند میتوان متفرع بر وصف احد دانست، اما تفرعشان بر صمد به ذهن نزدیکتر است:
زاییدن نوعی جزء قرار دادن است و لازمه اش این است که کسی که زاییده، دارای اجزاء باشد و هر چیزی که مرکب و دارای جزء باشد به اجزاء خود محتاج و نیازمند است در حالی که خدا صمد است و هر محتاجی در حاجت خود به او رجوع میکند و او حاجتی ندارد. زاییده شده جز با حاجت مولود به والد معنی ندارد، در حالی که خدای سبحان صمد است و نیازی به غیر ندارد. کفائت هر موجودی با خدا چه در ذات و چه در فعل فرض ندارد مگر با استغناء او از خدا، در حالی که خدای متعالی صمد است و ماسوای او از جهتی که فرض شود، به او نیازمند است.
پس نفی موجود در این دو آیه متفرع بر صمدیت است و بازگشت صمدیت به واحدیت؛ پس خلاصه سوره آن است که خدا احد و واحد است.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |